اینم سومین طرول متحرک (ط = ت) :D

شما هم میتونی این طور طایپ کنی؟ ( باز هم ط = ت)

یه روز مسوول فروش، منشی دفتر، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند… 

یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه… 

جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… 

منشی می پره جلو و میگه: «اول من، اول من!… 

من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته

باشم» 

… اوووف! منشی ناپدید میشه… 

بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من، حالا من!… 

من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و

تمام عمرم حال کنم»… 

پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه… 

بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه… 

مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»! 

===================================================== 

نتیجهء اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه

=====================================================

مرد کشاورزی ی زن نق نقو داشت ک از صبح تا نصف شب در مورد همه چی شکایت می کرد. 

تنها زمان آسایش مرد وقتی بود ک با قاطر پیرش میرفت مزرعه واسه شخم زدن. 

ی روز ک زنش براش ناهار آورد،کشاورز قاطر پیرشو فرستاد زیرسایه ای و شروع به خوردن ناهارکرد، 

بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شروع کردن به شکایت کردن. 

یهو قاطر پیر با هر دو پاش لگدی به پشت سر زن زد و در دم کشته شد. 

تو مراسم تشییع جنازه چند روز بعد،کشیش متوجه چیز عجیبی شد. 

هروقت یه زن برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد،مرد گوش می داد و به نشانه تصدیق سرشو بالا و پایین میکرد، 

اما، وقتی یه مرد بهش نزدیک می شد،بعد از ی دقیقه گوش کردن سرشو ب نشانه مخالفت تکان می داد. 

پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه رو پرسید. 

کشاورز گفت:خب،این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من می گفتند،که چقد خوب بود، یا چقد خوشگل یا خوش لباس بود،بخاطر این منم تصدیق می کردم. 

کشیش پرسید:پس مردا چه می گفتند؟! 

کشاورز گفت: اونا می خواستند بدونن که حاضرم قاطرمو بفروشم یا نه؟

 سلام به همه اعضا و بازدیدکنندگان گرامی 

با توجه به نتایج نظرسنجی که دو مورد ایجاد فروم طنزبلاگ برگزار شده بود و بیشتر نظر دهنده اعلام آمادگی و همچنین همکاری در فروم رو کرده بودن،از این رو فروم وبلاگ از امروز شروع به کار میکنه و منتظر حضور گرم شما هست.

آدرس فروم:

amin51.loxblog.com/forum

شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردي و شب هم چادري زدند و

زير آن خوابيدند. 

نيمه هاي شب هولمز بيدار شد و آسمان رانگريست. 

بعد واتسون را بيدار کرد و گفت: نگاهي به آن بالا بينداز و به من بگو چه مي بيني؟ 

واتسون گفت: ميليونها ستاره مي بينم . 

هولمز گفت: چه نتيجه ميگيري؟ 

واتسون گفت: از لحاظ روحاني نتيجه مي گيرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در اين دنيا حقيريم. 

از لحاظ ستاره شناسي نتيجه مي گيريم که ماه در برج مشتري است، پس بايد اوايل تابستان باشد. 

از لحاظ فيزيکي، نتيجه ميگيريم که مريخ در موازات قطب است، پس ساعت

بايد حدود سه نيمه شب باشد. 

شرلوک هولمز قدري فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقي بيش نيستي. نتيجه اول و مهمي که بايد

بگيري اينست که چادر ما را دزديده اند!!!

بروبچ خلاق و بیکار محترم! رفتن نشستن با خودشون گفتن: چیکار کنیم،چیکار نکنیم،آخرش رفتن یه

کتاب به این! کلفتی رو پیدا کردن و رسما گند زدن توش!

آخه یکی نیست بگه هدف شوما! ازین کار چی بود؟ نه واقعا واسه من جای سواله!؟ 

حالا بیخیال!! اینم شاهکار بروبچ خلاق و متفکر! 

( این حرفا فقط جنبه شوخی و طنز داره.به کسی بر نخوره!)

حالا حتما میخواین بگین که چی هست.نگران نباشین چی خاصی نیست،فقد! دو سه تا عکسه 

همون پدربزرگه تو UP

شیرشاه 

شیرشاه! 

و باز هم شیرشاه !!

روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند.

متاسفانه انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد. 

همه پنهان شدند الا نیوتون ...

نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انشتین. 

 انشتین شمرد 97،98،99،100 

.او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده. انشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سك سك) نیوتون بیرون( سك سك) 

نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم. 

او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم. 

تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست

نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام... که منو نیوتون بر متر مربع میکنه

از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد بنابراین من پاسکالم پس پاسکال باید بیرون بره 

بعد از اون انیشتین یه سیلی محکم گذاشت در گوش نیوتون تا دیگه بازی رو به هم نزنه و لوس بازی در نیاره !

معلوم نیست این درس عبرت چند واحده، لامصب تموم نمیشه !!!

———————

می خوام گلکسی نوت بخرم، نه به خاطر امکاناتش، نه به خاطر کیفیتش بلکه به خاطر سایزش. آخه تنها گوشی موجود دربازاره که از سوراخ توالت رد نمیشه! یعنی عمرا بیفته توی چاه !!!

———————

ماکارونی عزیز
با سلام
لطفا از قیمه یاد بگیر. اونم مثل تو نارنجیه ولی دور دهنمونو به شعاع پنجاه سانت رنگ آمیزی نمی کنه!!!

———————

از مزخرف ترین اتفاقات نصفه شبا، این صدای شکسته شدن قولنج وسایل خونه ست. مخصوصا تلویزیون و وسایل چوبی هی شبا قولنج شون می شکنه، آدم لوزالمعده اش میاد تو حلقش!

———————

این یکی رو هیچ وقت نفهمیدم واسه چی یاد گرفتم. می خوام بدونم کسی هست «ب.م.م» و «ک.م.م» (ریاضی) در طول زندگیش به دردش خورده باشه؟!

———————

ترسناکترین لحظه دنیا لحظه ای که سوار یه تاکسی خالی می شید و راننده دیگه مسافری سوار نمی کنه. حتی مسافرایی که هم مسیر شما هستن!

———————

سال ها گذشت و گذشت و گذشت و ساندیس ها کماکان تولید شدند و تولیدکنندگان نوشتند از «اینجا» باز کنید و مردم همچنان از «آنجا» باز کردند!

———————

خوش به سعادت این نسل جدید که کلی سرگرمی دارن. والا سرگرمی نسل ما یه چرخ گوشت بود که دستمون رو می کردیم توش دستمون تا زانو قطع می شد! بعدش کانال پنج برنامه در شهر نشونمون می داد کلی حال می کردیم !!

———————

وقتی پشت آیفون می پرسیه «کیه؟» ۹۵ درصد مردم میگن «باز کن»، ۵ درصد باقیمونده هم میگن «منم» !!

همونطور که میدونین چند وقتیه که اپل، گوشی جدید خودشو معرفی کرده ولی بعضی از سایت ها این رو سوژه کردن و باعث ایجاد مطلب خنده داری با مضمون زیر شدن!

آیفون جدید نسبت به مدل های قبلی کشیده تر شده و همین هم سوژه دست طنزپردازها داده.

تصاوير زير هم توسط وب سايت Mashable از آيفون 10 و آيفون 20 ساخته شده و اين وبسايت هم موضوع کشيده شدن آيفون 5 نسبت به نسخه هاي قبلي را در تصاوير زير به شوخي گرفته است.

                           آیفون 10

و آیفون 20 !